شاید این آخرین کوچه باغ مانده در شهر باشد. امتدادش به باغی می رسد زیبا، با عمارتی زیباتردرون آن. جایی که هنوز گنجشک ها آواز می خوانند و درختان سرو و کبوده ی باغ، آشیان هزاردستان و سهره اند. تصویر از این هم زیباتر می شود هنگام که بدانیم ساختمان باغ، آشیان خوشنویسان است. در حیاط انجمن خوشنویسان رو به عمارت که به ایستی از پشت ساختمان بی هیچ دردسری کوه البرز پیداست. باور کن این خواب نیست. واقعیتی است که خواب هایمان حالا حالاها باید از آن تغدیه کنند. خوبی این عکس در این است که من را در گذراز این کوچه باغ، جایی درست پیش از حدوث رویا متوقف کرده است. پس من در این عکس در بهترین جای جهانم؛ کوچه باغی در واقعیت و باز در بهترین زمان؛ پیشاپیش خاطره ام! در مرز باغ و کاهگل و رویا. همکنار گنجشککان شاد و خط نویسان شیدا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment