سال ها پیش زمانی که سری در بحث های ادبی (نه لزومن با حفظ ادب) داشتیم و گذری به پاتوق های ادبی آن روزگار، یکی از موضوع هایی که خیلی توجهم را جلب کرده بود تقابل فرهنگ گفتاری و نوشتاری بود. یا آن چه که آن روز دوستی به نام فرهنگ شفاهی و مکتوب مطرح کرد. این دوست با طرح مساله به این شکل که " ما فرهنگ مکتوب نداریم" درهمان قالب کلی بحث های روشنفکری " ما ... نداریم" یا این که " بیایید ببینیم چرا ما ... نداریم" ، بحث را تا آن جا پیش برد که قرار شد نقد یکی از بچه ها به داستانش را به صورت "مکتوب" پاسخ دهد. یادم نیست سرانجام آن نقدهای مکتوب چه شد چون هرچه که بود بین آن دو نفر ادامه پیدا کرد و ما چیزی از محتوای آن ها نفهمیدیم. از این دیدگاه می توان گفت که اگر فرهنگ نوشتاری به صورت نامه های بسته و بین خواص ادامه پیدا کند قطعن بهتر از فرهنگ گفتاری نیست که بسیار راحت و آسان پخش می شود و همزمان موضوع آن تحریف می شود و تغییر شکل می یابد. ولی فرض کنید اگر هر زمان که داستانی، شعری، مقاله ای خواندیم و قبل از آن که به جمعی برویم و درباره ی آن صحبت کنیم، چند خطی را می نوشتیم و چه بهتر که با امکانات امروز تایپ می کردیم و یک چاپ هم ازش می گرفتیم، چه اندازه تمرکز بهتری درباره ی آن چه باید بگوییم داشتیم؛ چقدر از خطاها و لغزش های فکری خودمان پیش از سخن گفتن آگاه می شدیم و شاید احتمالن عادت پرخاش کردن و توهین کردن هم کم کم از سرمان می افتاد
فکر می کنم فرهنگ گفتاری ایرانی پیشینه ی درازی دارد و باعث شکل گرفتن هنرهایی مانند نقالی، تعزیه و پرده خوانی شده است. موسیقی ایرانی هم اساسن بر مبنای همین فرهنگ گفتاری و انتقال سینه به سینه به زمان علینقی وزیری و بعد هم استاد صبا و خالقی و نی داود رسیده و از آن جا به بعد با شیوه ی " نت نویسی" برای ما و آیندگان ثبت شده است. نمونه ی موسیقی، خود به خوبی نشان می دهد که ترکیب دو شیوه ی گفتاری و نوشتاری چه اندازه سودمند می تواند باشد. شاید تارنگاری یا "وبلاگ نویسی" خودش یک نوع پل بین فرهنگ های نوشتاری و گفتاری باشد. به هرحال این دو به موازات هم در گذر زمان رشد کرده اند و هرکدام خوبی ها و بدی های خودشان را دارند. از یک سو نوشتن، اندیشه را صیقل داده و به آن وزن می بخشد و از سوی دیگر آن را صلب کرده، به تملک نویسنده درآورده و از گردش زمزمه وارش در جامعه جلوگیری می کند
ادامه دارد
فکر می کنم فرهنگ گفتاری ایرانی پیشینه ی درازی دارد و باعث شکل گرفتن هنرهایی مانند نقالی، تعزیه و پرده خوانی شده است. موسیقی ایرانی هم اساسن بر مبنای همین فرهنگ گفتاری و انتقال سینه به سینه به زمان علینقی وزیری و بعد هم استاد صبا و خالقی و نی داود رسیده و از آن جا به بعد با شیوه ی " نت نویسی" برای ما و آیندگان ثبت شده است. نمونه ی موسیقی، خود به خوبی نشان می دهد که ترکیب دو شیوه ی گفتاری و نوشتاری چه اندازه سودمند می تواند باشد. شاید تارنگاری یا "وبلاگ نویسی" خودش یک نوع پل بین فرهنگ های نوشتاری و گفتاری باشد. به هرحال این دو به موازات هم در گذر زمان رشد کرده اند و هرکدام خوبی ها و بدی های خودشان را دارند. از یک سو نوشتن، اندیشه را صیقل داده و به آن وزن می بخشد و از سوی دیگر آن را صلب کرده، به تملک نویسنده درآورده و از گردش زمزمه وارش در جامعه جلوگیری می کند
ادامه دارد
No comments:
Post a Comment